رابطه خلاقیت و پول
سلام سلاااااااااام
امروز میخوایم بریم سراغ یه نکته خیلی خیلی مهم، از اون نکته کنکوریا که اگه بهش بی توجه باشیم ممکنه کلا مسیرمون اشتباهی بشه. خانم ها و آقایان این شما و این هم ماجرای خلاقیت و پول.
چرخه عامل حیات روح
برای شفاف سازی ماجرا بریم سراغ یه مثال، تصور کنید یه تولد دعوت شدید و میخواید یه هدیه مناسب تهیه کنید. تصمیم میگیرید یه گردنبند با وسایلی که تو خونه دارید درست کنید (این همون کاریه که وقتی حوصلتون سر میره انجام میدید و باهاش دنیای خودتونو میسازید و کلی براتون هیجان انگیزه، همون عامل حیات روح)، این کار رو انجام میدید و میرید که این هدیه ی زیبا و خلاقانه تون رو تقدیم میزبان کنید.
تو مراسم هر کسی هدیه تون رو میبینه شروع میکنه تعریف کردن و حساااابی کِیف میکنید و میرید رو ابرا. همه میگن چرا این همه هنر و خلاقیت رو نمیندازی تو کار؟ چرا تو اینستاگرام پیج نمیزنی؟ چرا مدلای مختلف درست نمیکنی و … خلاصه که اون شب چند نفری حسابی یه هیجان اساسی براتون ایجاد میکنن. شما هم بعد مهمونی با خودتون میگید چرا که نه و دست به کار میشید.
اتفاقی که اغلب میفته اینه که بعد از مدتی که حسابی هم کارمون میگیره، احساس میکنیم یه گمشده داریم. اون ایده خلاقانمون انگار دیگه نیست. عامل شادی روحمون، انگیزمون نیست. وسط پول درآوردن اسیر شدیم و تنها کاری که میکنیم فقط پول درآوردنه.
شاید براتون سوال بشه که خب همه میگن برای اینکه شغل مناسبی داشته باشیم بهتره بریم سراغ دوست داشتنی هامون، حالا چرا پس اینجوری شد؟
چون نکته ای که یادمون رفت گوشه ذهنمون نگه داریم اینه:
اول یه راه جذاب برای زنده نگه داشتن روحت پیدا کن، بعد به کارت تبدیلش کن و دوباره برگرد اول خط و یه عامل حیات دیگه پیدا کن. اینجوری نه چراغ خلاقیتت خاموش میشه و نه کار و کاسبیت کساد میشه. همیشه و همیشه هم از کاری که میکنی لذت میبری.
عشق بساز
یکی دیگه از عواملی که میتونه ایده خلاقانه ما رو به قهقرا ببره اینه که اسیر توجه ها و تعداد لایک های شبکه های اجتماعی و یا میزان فروش بشیم. این اعداد و ارقام همیشه مثبت و قابل توجه نیستن، گاهی خیلی خیلی کمتر از حد انتظار ما هستن و باعث میشن از کار و ایده خودمون ناامید بشیم و قید خلاقیتمونو بزنیم.
به نظرتون باید چی کار کنیم؟ اول این پاراگراف نوشتم هدیه بساز، منظورم چی بود؟ اینکه کاراتون رو مفتی مفتی بدید بره؟ میتونید این کار رو بکنید اما اصل حرف چیز دیگه ای هست. اینکه هر محصولی یا ایده ای که ایجاد میکنید رو به چشم یه کالا یا پولی که به دست میارید نگاه نکنید، فکر کنید دارید برای دیگران هدیه درست میکنید، با همون مقدار عشقی که موقع هدیه ساختن از خودتون بروز میدید. اون موقع است که ذهنتون از تعداد لایک ها و بازدیدها و خریدها رها میشه، دلتون آروم میشه و از کاری که میکنید لذت میبرید و وقتی محصولتون میرسه دست مشتری ها، همه ی عشق و احساس شما رو متوجه میشن.
خلاصه که بیاید یادمون باشه مسیر رسیدن به نتیجه نهایی رو دوست داشته باشیم.
هدیه بساز و آموزش بده
راستش وقتی پول و کار کردن زیاد و … میاد وسط، ذوق و هیجان آدم خیلی کم سو میشه. دیگه اون شور و هیجان اول برای کار وجود نداره، چرا و … رو کاری ندارم و میخوام دو تا راه موثر برای اینجور وقتا بگم، هدیه بساز و آموزش بده.
منظورم از آموزش دادن چیه؟ بیاید و راهی که ازش ایده هاتون رو پرورش دادید رو به دیگران هم آموزش بدید. اینجوری انگار یه چشمه جوشانید که تمومی نداره.
و اینکه این دفعه واقعا میتونید هدیه های مختلف به کسانی که براتون اهمیت دارن بدید و این اتفاق انرژی مثبت خیلی خوبی رو تو زندگیتون جاری میکنه. در واقع هدیه ساختن، ما رو با موهبتی که تو وجودمون هست مرتبط نگه میداره.
«تنها چیزی که واقعا برایم اهمیت دارد این است که قلب یک نفر را به دست آورم.» -خورخه لوئیس بورخس
پس برای اینکه خلاقیتمون با وارد بازار کار و پول شدن از بین نره چند تا کار لازمه تا انجام بدیم:
- ایده های جدیدی که روحمونو زنده نگهدارن پیدا کنیم.
- با عشق کار کنیم جوری که انگار هدیه میسازیم.
- به دیگران هدیه بدیم.
- راهی که پیدا کردیم رو به دیگران نشون و آموزش بدیم.
امیدوارم چراغ ایده هاتون همیشه پر نور باشه. ممنون از همراهی تون.
دیدگاهتان را بنویسید