چرا کودکان از بزرگسالان خلاق ترند؟
سلام سلاااااااااااام.
یادتون میاد آخرِ مقاله مفهوم خلاقیت به زبان ساده و بعد از گفتن نتایج آزمون جورج لند، ازتون پرسیدم که فکر میکنید چی باعث شده تا خلاقیت بزرگسالها کم بشه؟ حالا تو این مقاله میخوام چند تا از دلایلی که باعث شده تو بزرگسالی دیگه اندازه بچگیهامون خلاق نباشیم رو بهتون بگم.
آفتهای خلاقیت
میخوام یه نکته فوق العاده مهم و کنکوری درباره خلاقیت بهتون بگم! برای اینکه زنگ خطر آسیب دیدن خلاقیت براتون به صدا در بیاد فقط کافیه یه مفهوم ساده رو همیشه تو ذهنتون داشته باشید.
مهم ترین آفتهای خلاقیت، قوانین و مقررات هستند.
چند تا مثال بزنم تا قشنگ جا بیفته.
آسیب پذیری
بچهها که نماد خلاقیت عالی هستند، از اینکه ایدههای احمقانه داشته باشن نمیترسن! ایدههاشون رو خیلی راحت بیان میکنن و اگه بهشون گفتن نه! میرن سراغ ایده بعدی. مثلا تصمیم میگیرن یه دمپایی پرنده بسازن! اونم با اضافه کردن دو تا پرِ کبوتر به دمپایی باب اسفنجیشون! اگه مامانشون بگه نمیشه باهاش پرواز کرد، تصمیم میگیرن به گربه ی همسایه پر بچسبونن تا باهاش پرواز کنن و الی آخر. ولی بزرگترها چی؟
قبول دارید بچهها آسیب پذیریشون تو این مورد خیلی کمتر از بزرگترهاست؟
انتقاد
بچه ها عملا مفهوم خاصی از انتقاد تو ذهنشون نیست که باهاش حرفاشونو بسنجن. برای همین اگه از چیزی بدشون میاد یا اذیت میشن مستقیم میگن. ولی بزرگترا چی؟
در واقع بچه ها قانون خاصی ندارن، برای همین راحت تر انتقاد میکنن. اما چی شد که بچههایی که قانون و مقررات خاصی نداشتن و آزادانه و خلاقانه داشتن ایدههاشون رو بیان میکردن یهو افتادن تو دام مقررات و جلوی خلاقیتشون گرفته شد؟
نقش خانواده در کاهش خلاقیت
اولین جامعهای که هر کسی رو تحت تاثیر قرار میده خانواده هست، پدر و مادر و خواهر و برادر و … یه سری قوانین خاص برای خودشون دارن که باهاش اولین ضربه به خلاقیت رو میزنن. مثلا دیگه هر ایده احمقانهای قابل بیان نیست و یا بهمون میخندن! یا میگن زشتههههه، عیبههههههه، مواظب باش از این حرفا تو مدرسه نزنی، مواظب باش جلو عمو از این چیزا نگی….
یا به جای اینکه بذارن سوال بپرسیم و خودمون یاد بگیریم، همه کارا رو از رو دلسوزی برامون انجام میدن و ما دیگه نمیتونیم چیزی رو تجربه کنیم.
مایی که خودمون یاد گرفتیم چجوری عقب عقب راه بریم و تعادلمون رو حفظ بکنیم و چجوری همزمان هم شیر بخوریم هم بخوابیم. بخدا خیلی خلاق بودیم 😊 دیگه ایدههای احمقانه شروع به کمرنگ شدن کردن، انگار آسیب پذیریمون بیشتر شد. راستی دیگه اگه اذیت میشدیم از حرفی از ترس اینکه دیگه مامان یا بابا دوستمون نداشته باشن چیزی نمیگفتیم. (زنگ خطر)
نقش مدرسه در کاهش خلاقیت
با همین وضعیت که خانواده داشتن تربیتمون میکردن تا فرزند صالح و گلی از گلهای بهشت بشیم، رفتیم مدرسه و اونجا بهمون گفتن حتی نباید یهویی حرف زد. .یا تو حیاط دنبال پروانهها دویید یا اصلا دویدن تو حیاط کار خیلی بدیه!
تابلوی دانشآموزان برتر فقط مختص کسایی بود که کاملترین جوابا رو داشتن، ینی اونایی که عینِ عینِ عینِ کتاب جواب میدادن، نباید چیزی جا بندازی! چون یه سری از سوالا جاخالیه! ینی فقط 2 تا کلمه مهم.
البته که هنوزم نمیدونم چرا جوابای سوالای کتاب علوم همهمون باید شکل هم میشد! مگه آزمایش نبود؟ خب جواب همه آزمایشا که یکی نیست؟؟
دیگه زنگ خطر اینجاها خیلی شدید داره صدا میده، ایدههای احمقانه خیلی کمتر شده چون مورد قضاوت معلمها و همکلاسیها قرار میگرفتیم. انتقاد! هم که از ترس نمره انضباط! هرگزززززز….
ولی ما ادامه دادیم ….راستی ببینید نظر ژان پیاژه راجع به آموزش و پرورش چی بوده.
«هدف اصلی آموزش باید پرورش افرادی باشد که قادر به انجام کارهای جدید هستند نه اینکه فقط آنچه را که سایر نسلها انجام دادهاند را تکرار کنند، آنها باید کاشف،خلاق و مبتکر باشند.»
نقش جامعه در کاهش خلاقیت
بعد از مدرسه دیگه رسما وارد جامعه میشیم، هر کس به طریقی… اینجا که دیگه باید دور ایدههای احمقانه رو سیم خاردار کشید و اماااااااااااا انتقاد، اینجا یه سری ترس داریم برای انتقاد. اول میگیم که خب طبق یه سری عرف که تو جامعه مطرح هست نباید چنین حرفهایی بزنیم. بعد میگیم وااااااو نکنه اونی که داره اشتباه میکنه منم اصلا! اگه این آدمی که به نظرم داره چرت و پرت میگه حرفاش درست باشه چی؟ بعد دیگه کلا انتقاد حتی به شیوه درست رو هم میذاریم کنار.
اینجا دیگه آژیر خطر به صدا در اومده… باید به داد خلاقیت رسید.
خلاصه بحث
قوانین و مقررات مهم ترین آفتهای خلاقیت هستند که به مرور توسط مهمترین کانونهای زندگیمون یعنی خانواده، مدرسه و جامعه به ما تزریق میشه و فرایند خلاق بودن رو برامون کمرنگ میکنه و باعث میشه به یه سری کارهای عادی، عادت کنیم.
در واقع هر چی سنمون بیشتر میشه، محافظه کارتر میشیم و از ترس از دست دادن یه سری منافع یا دوستداشتنیها و جایگاه و … قید فکرها و فعالیتهای جدید رو میزنیم.
الآن احتمالا به خودتون شک کردید که خلاق هستید یا نه… تو مقاله بعدی راجع به نشانه های غیرخلاق بودن باهاتون صحبت میکنم 😊
ممنون از همراهیتون
مونانی * – *
دیدگاهتان را بنویسید